
امیر هوشنگ ابتهاج ملقب به ه.ا.سایه فرزند میرزا آقاخان ابتهاج و فاطمه رفعت در روز ۶ اسفند ۱۳۰۶ و در رشت چشم به جهان گشود پدر بزرگ وی ابراهیم ابتهاج الملک از بهائیان رشت بود که به دست یکی از مسلمانان شیعه در روستای دوگور صومعه سرا با داس کشته شد
امیرهوشنگ تحصیلات ابتدایی خود را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همان دبیرستان اولین دفتر شعرش با نام نخستین نغمه ها را منتشر کرد وی در جوانی عاشق دختری اردبیلی به نام گالیا شد که این نام و عشق بعدها دستمایه شعر سیاسی با نام دیرست گالیا شد
وی از سال ۱۳۵۰ به مدت ۶ سال سرپرست برنامه گلها در رادیو ایران و همچنین پایه گذار برنامه گلچین هفته بود سایه بعد از ماجرای میدان ژاله در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ به همراه محمدرضا لطفی محمدرضا شجریان و حسین علیزاده به نشانه اعتراض از رادیو استفاده وی همچنین دوره کوتاهی مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران نیز بود منزل وی به نام خانه ارغوان در سال ۱۳۸۷ ثبت ملی شد اما خانی کودکی وی که در بافت سنتی سبزه میدان رشت بود با بی تدبیری مسئولین مربوطه تخریب شد و بخش بزرگی از خاطرات ادبی کشور یعنی سایه را با خود مدفون ساخت
از حافظ شناسان بسیار بزرگ است از مهمترین آثار او می توان به تصحیح اش از غزل های حافظ عنوان حافظ به سعی سایه نام برد که در سال ۱۳۷۲ توسط نشر کارنامه به چاپ رسید
وی در ۱۲ مهر ۱۳۹۷ برنده جایزه نشان عالی هنر برای صلح شد
امیر هوشنگ ابتهاج در سال ۱۳۵۸ توسط هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران شامل باقر پرهام ،احمد شاملو ، محسن یلفان ، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی از این کانون به همراه : به آذین ، کسرائی، فریدون تنکابنی و برومند به دلیل نقض مرامنامه کانون اخراج شد اما عقاید او فقط در همین حد به او ضربه نزد بلکه او بعد از این ماجرا به زندان نیز افتاد و تنها یک سال بعد از نامه معروف محمد حسین شهریار به علی خامنه ای رئیس جمهور وقت آزاد شد که در آن نوشته بود((فرشتگان آسمان به زندانی بودن سایه میگریند))
او بعدها ادعا کرد که هرگز عضو حزب توده نبوده اما سوسیالیست است و با بیشتر افکار آن حزب موافق است سال ۱۳۶۴ بعد از مدتی ممنوع الخروجی از ایران به آلمان مهاجرت کرد و همچنان در آنجا سکونت دارد
برخی از تالیفات وی:
نخستین نغمه ها
سراب
سیاه مشق
شبگیر
زمین
چند برگ از یلدا
یادنامه
تا صبح شب یلدا
یادگار خون سرو
حافظ به سعی سایه
تاسیان بانگ نی
چند اثر از ایشان:
درین سرای بی کسی، کسی به در نمیزند به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمیزند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمیکُند کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمیزند نشستهام در انتظارِ این غبارِ بی سوار دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمیزند گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غم یک صلای آشنا به رهگذر نمیزند دل خراب من دگر خرابتر نمیشود که خنجر غمت از این خرابتر نمیزند چه چشم پاسخ است از این دریچههای بستهات؟ برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمیزند نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمیزند ***************************** ای عشق همه بهانه از توست من خامشم این ترانه از توست آن بانگ بلند صبحگاهی وین زمزمه شبانه از توست من انده خویش را ندانم این گریه بی بهانه از توست ای آتش جان پاکبازان در خرمن من زبانه از توست افسون شده تو را زبان نیست ور هست همه فسانه از توست کشتی مرا چه بیم دریا؟ طوفان ز تو و کرانه از توست گر باده دهی و گرنه ، غم نیست مست از تو ، شرابخانه از توست می را چه اثر به پیش چشمت؟ کاین مستی شادمانه از توست پیش تو چه توسنی کند عقل؟ رام است که تازیانه از توست من میگذرم خموش و گمنام آوازه جاودانه از توست چون سایه مرا ز خاک برگیر کاینجا سر و آستانه از توست *********************** ایران ای سرای امید بر بامت سپیده دمید بنگر کزین ره پر خون خورشیدی خجسته رسید اگر چه دلها پر خون است شکوه شادی افزون است سپیده ما گلگون است که دست دشمن در خون است ای ایران! غمت مرساد جاویدان شکوه تو باد راه ما، راه حق، راه بهروزیست اتحاد اتحاد رمز پیروزیست صلح و آزادی جاودانه در همه جهان، خوش باش یادگار خون عاشقان! ای بهار تازه جاودان در این چمن شکفته باش **************************** برداشت آسمان را چون کاسه ای کبود و صبح سرخ را لاجرعه سر کشید آنگاه خورشید در تمام وجودش طلوع کرد
منابع:
گ.ف ۱۸۸
برقعی ( الف) ۱۱۷
خورشید ۷۳
خلخالی (ب) ۱۳۹
خبیر ۹۲
دریا ۵۳۷