بهائی

شیخ بهاءالدین بن محمد سعید متخلص به بهائی از شعرا و عرفای متاخر لاهیجان بین سالهای ۹۸۷ تا ۹۹۷ شمسی چشم به جهان گشود.وی علوم دینی را نزد اساتیدی در کربلا و نجف فرا گرفت تالیفاتی فراوان داشت که همه ی آنها به جز (( محبوب القلوب )) در حریقی به سال ۱۰۲۷ شمسی در رشت دچار حریق شده و از بین رفتند.بهائی بین سالهای ۱۰۵۸ شمسی تا ۱۰۶۲ شمسی چشم از جهان فرو بست

(طبق برخی منابع وی به سال ۱۲۸۸ قمری متولد و سال ۱۳۳۸ درگذشت که زیاد با شواهد همخوانی ندارد)

چند اثر از ایشان:

وصل جمال جانان ، اندر بیان نگنجد 
چونانکه بحر عمان ، در آبدان نگنجد 
شد بهره خلایق ، عجز وقصور از آن رو 
كان ذات بی نهایت ، اندر گمان نگنجد 
نبود برون ز امکان ، هر چیزاز وهم 
شایسته مکانی ، در لامکان نگنجد 
در ظلمت نهایت ، دیدار بی نهایت 
جهلی است بی نهایت ، کاندر عیان نگنجد 
ای دل زقید دانش ، بیرون شو و خمش باش 
زان رو که نسخه عشق ، در ترجمان نگنجد
با ناکسان نشاید گفتن ز راز پنهان
دردا که راز پنهان در ناکسان نگنجد
روز بهائی از غم شب شد به نامرادی
ترسم که دود آهش در آسمان نگنجد


***************************


چه کنم زدست یاری که به من نظر ندارد 
شب هجر بینوایان ، به جهان سحر ندارد 
همه شب ز پرده دل ، کشم آرزوی وصلش 
چه کنم که آه و سوزم ، به دلش اثر دارد 
بنشین دلا په هجران ، به شکیبا باش شادان 
که به جز شکیب این راه ، به خدا ظفر ندارد 
نفخات قرب کویش ، لمعات نور رویش 
نشود نصیب آنکس که دو دیده تر ندارد 
من و آن جمال دلکش ، من و آن مثال مهوش 
به دلی که تافت عشقش ، غم خواب و خور ندارد 
چه حیات جان مردان بود از جمال جانان 
تو مخوان دل آنچه را کز ، غم او شرر ندارد 
تو که در حجاب نازی تو غریق حرص و آزی 
تو چه سان به عشق سازی ، که غمش مفر ندارد 
چه شود اگرنصیبی ، رسدم ز عالم دل 
که هر آنچه نیست از دل ، ثمری به بر ندارد 
بنشین به شام عمرت به ره طلب بهائی 
که نیافت مقصد آن کس ، رخ منتظر ندارد

منابع:

گلزار ۵۷

گ.ف۶۳

نرم افزار جامع التفاسیر، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور)