
شیخ حسن ابن ملا اسماعیل رشتی ، متخلص به دانش ، متولد ۱۲۲۷ شمسی ، از شعرا و متکلمین سده ۱۳ و ۱۴ هجری است که از طرف ناصرالدین شاه قاجار ، ملقب به « حسام الاسلام » گردید . خطیبی دانشمند که قدرت بیان و برندگی کلامش ، حقيقة کار شمشیر می نمود ، به تفسیر آیات قرآن ، احاطه و تسلط داشت و در دانش اسلامی کم نظیر بود . در ایام رمضان ، در مسجد آفخرای رشت وعظ می کرد و مستمعین را به حقایق اسلامی آگاه می ساخت . ملایی بود درویش مسلک و از مشایخ سلسله ذهبی ، قناعت پیشه و متوکل که هیچگاه از وضع موجودش شکایت نمی کرد . در دوره اول مشروطیت ایران ، از رشت به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد . مردی خوش محضر و طنز گو بود که گفتارش را با تمثیلات و حکایات شیرین همراه می ساخت . در پیش آمد انتقال سلطنت از خاندان قاجار به پهلوی از او خواستند در میتینگ عمومی رشت سخنرانی کند . او چنان ماهرانه ادای مطلب نمود که همه مستمعین را به تحسین و تمجید واداشت . مثلی آورد راجع به پارو شدن بیل آن مرد دهقانی که آرزوی دیدار حضرت خضر را داشت : مرد دهقان پس از سالها انتظار به مردی در مزرعه برخورد کرد که به او سلام داد و حال واحوالش را پرسید و بیل را از دستش گرفته در آب دادن مزرعه به او کمک کرد چون دید مرد دهقانی حرفی نمی زند و چیزی از او نمی خواهد بعد از آنکه از کمک به او فراغت ، یافت بیل را به دست صاحبش داده خود پی کار خویش رفت . صاحب بیل وقتی به خود آمد که دید بیلی که در دست دارد پارو شده است . حسام الاسلام از این مثل نتیجه گرفت که قاجاریه بیل مردم ایران را پارو کرده و نگذاردند که تیزی بیل علم و معرفت ، در زمین خشکي جهل و شوره زار این سرزمین فرور رود . از سید حسن تقی زاده که با حضور دانش سخن می گفت شنیده اند که در دوره اول مجلس ، بيانات حسام الاسلام در مجلس علنی و همچنین در کمیسیون مالیه که افتخار همکاری یکدیگر را داشتیم در مورد کسانی که مستمری و پول مفت از خزانه می گرفتند و ماقطعشان می کردیم آنقدر شیرین و دلنشین بود که از شنیدنش لذت می بردیم و محفوظ می شدیم . دیوان اشعارش در سال ۱۳۲۵ شمسی به همت فاضل ارجمند ، آقای دکتر هادی جلوه » چاپ شده است . در دیوان مزبور « ریاحین الاشراق في بساتين الاذواق » از تألیفات آن مرحوم ذکر گردیده است . دانش به سال ۱۳۰۶ شمسی ، رخت از جهان بربست و در جوار حرم حضرت معصومه در قم ، مدفون شد .
چند اثر از ایشان
صبا چو زلف نگار مرا ، پریشان کرد
فضای عالم دل را ، عبیر افشان کرد
فدای حسن عبارات یار پسته دهن
که آنچه مشکل دل بود سهل و آسان کرد
بگفتم از سپه حسن ، خون ما که بریخت ؟
گهی اشاره به ابرو و گه به مژگان کرد
دو بوسه داد ، یکی جان گرفت طره یار
بهای بوسه جانبخش را چه ارزان کرد
طبیب عشق هم از روی تجربت فرمود
که درد هجر بباید به وصل درمان کرد
نگار ، دفتر صورت به هر که بود نمود
ولی صحیفه معنی ، از جمله پنهان کرد
مگر تو وصف تو گویی و گرنه حسن تورا
چنان که هست به تحقیق ، وصف نتوان کرد
عجب مدار که رنگ دگر گرفت جهان
که دهر بوقلمون این عمل ، فراوان کرد
بسی خرابه و ویرانه کرد ، آبادان
چوکودکانش ببازی دوباره ویران کرد
بکار و بدرَو می بخش و میخور ای دانش
که این نصیحت شاهانه پیر دهقان کرد
منابع:
غ.م۱۴۳
گ.ف۱۳۳
بزرگ(۹)،یک ۳۱۶
تاریخ راع۳۶۶
طلعت ۷۲
حدیق ۳۱۶