حسن سمیعی ( سامی )

ایشان به سال ۱۲۸۰ چشم به جهان گشودند

طراعات تکمیلی از ایشان بزودی در دسترس قرار داده خواهد شد

چند اثر از ایشان

هر آنکه دربه رخ از مردم زمانه ببست
ز درد و رنج بیاسود و از عذاب برست
بدل ، سعادت آنکس من آرزو دارم 
که لحظه ای بهمه عمر بابدان ، ننشست 
ندیدم و نشنیدم که در زمانه کسی 
 ببست عهد و دگرباره ، عهد خود نشکست
 مرا ، ز کرده دشمن ، بدل شکایت نیست
 زدوست شکوه کنم ، کو دلم زجور ، بخست
 بصحن میکده در پای خم نهادم سر
 از آن سرم نشود پیش طاق گردون ، پست 
همای طبع بلندم ، گذشته از افلاك 
بدین علایق ناچیز ، کی شوم پابست 
مدار زندگیم عشق و من جز این بجهان 
 نبسته ام دل وفارغ شدم زنیست و هست
 فدای همت آن رند پاکبازم من 
که جرعه ای زمی عشق خورد و شد سرمست 
چو بگذرد غم و شادی به فصل گل « سامی » 
بگیر جام می از ساقیان سیمین دست

منابع:

غ.م ۲۱۱