
سین سمیعی در ۱۲۵۲ه.ش. در رشت تولد یافت. پدرش میرزاحسن خان ادیبالسلطنه از اعضای دیوانی بود و مدتها پیشکاری امیر افخم همدانی (والی کرمانشاه) را برعهده داشت. حسین نزد معلمان خصوصی تحصیلات خود را آغاز کرد و پس از آن که مقدماتی از فارسی و عربی را فرا گرفت، تحصیلات خود را نزد دو تن از عرفا و دانشمندان معروف کرمانشاه به نام ابوالفقراء اصفهانی و میرزای سالک کرمانشاهی ادامه داد و در ادبیات فارسی و اصول حکمت و ادبیات عرب معلوماتی کسب کرد. سپس به درخواست حسام الملک همدانی وارد دارالفنون ناصری شد و تحصیلات خود را ادامه داد و زبانهای خارجی و شیوه نگارش و حسن خط آموخت. به استانبول رفت و پس از پنج سال به تهران بازگشت
عملکرد وی
در ۱۳۱۳ه.ق./1274ه.ش. در سن بیست سالگی وارد وزارت خارجه شد و در اداره عثمانی از ادارات وزارت خارجه بود، مشغول به کار گردید و مدت ۱۵ سال در آن وزارتخانه در سمتهای مختلف انجام وظیفه کرد. مدتی نیز ریاست اداره دول غیرهمجوار را برعهده داشت. در ۱۳۲۸ه. ق./1288ه.ش. به وزارت داخله منتقل شد و به سمت مدیرکل آن وزارتخانه مشغول کار شد و پس از چندی معاون آن وزارتخانه شد. در انتخابات دوره سوم مجلس شورای ملی از رشت نماینده شد. حسین سمیعی که تازه پس از فوت پدر به ادیبالسلطنه ملقب شده بود، پس از ورود به مجلس جز ء فراکسیون دموکرات شد. عمر مجلس سوم زیاد دوام نیافت زیرا دامنه جنگ بینالمللی اول به شرق نیز رسید و ایران هم که بیطرفی خود را اعلام کرده بود، مورد تجاوز قرار گرفت و اشغال شد. مجلس سوم تصمیم به مهاجرت گرفت، ادیبالسلطنه نیز از مهاجرینی بود که ابتدا به قم و بعد به کرمانشاه رفتند و دولت موقتی به سرپرستی رضاقلی خان نظامالسلطنه تشکیل دادند. ادیبالسلطنه در آن دولت به وزارت داخله رسید. مهاجرین سپس به عثمانی رفتند و مدتی در آن کشور اقامت نمودند. سمیعی سرانجام به حلب رفت و مدتی در آن دیار اقامت داشت.
در ۱۲۹۶ ه.ش. با سایر مهاجرین به ایران بازگشت و دور از کارهای سیاسی به مطالعه در ادبیات فارسی و زبان و متون عربی پرداخت و ضمناً به تشکیل انجمن ادبی مبادرت نمود. در کابینه فتح الله خان اکبر(سپهدار رشتی) معاونت نخستوزیر را برعهده گرفت و از طرف دولت مأمور مذاکره با سران کودتا شد ولی در کرج توقیف شد و نتوانست مأموریت خود را انجام دهد. در خرداد ۱۳۰۰ه.ش. در کابینه احمد قوامالسلطنه، وزارت تجارت و فوائد عامه به عهده او قرار گرفت و تا بهمن همان سال در آن سمت باقی بود. مشیرالدوله جانشین قوام در کابینه خود پست وزارت تجارت و فوائد عامه را همچنان به ادیب السلطنه واگذار کرد ولی در کابینه بعدی که به ریاست مستوفی تشکیل شد شغل سمیعی، کفالت وزارت داخله بود.
در سال ۱۳۰۲ه.ش. که سردار سپه رئیس الوزراء شد و یک سال بعد در ترمیم کابینه به وزارت عدلیه رسید. در ۱۳۰۴ه.ش. به حکومت پایتخت منصوب شد و مدت دو سال در این سمت برقرار بود.
در کابینه مخبرالسلطنه هدایت در ۱۱ خرداد ۱۳۰۶ به وزارت داخله منصوب شد و پس از ترمیم کابینه هم چنان وزیر داخله بود. در ۱۳۰۸ه.ش. به استانداری آذربایجان منصوب شد.
ميرزا حسين خان اديب السلطنه سميعى در سالهاى 1311 – 1312 ه.ش. به سمت استاندار آذربايجان شرقى منصوب بود و در زمان او بود كه كاخ شمس العماره آتش گرفت .اديب السطنه با توجه به اين كه وابسته فراماسونرى بود لذا از عوامل و طرفداران سياست انگليس و آمريكا آلت دست و مجرى سياستهاى دولتهاى ماسنيك مركزى به شمار مى رفت.
انقلاب آذربايجان كه از سال 1324 – 1327ه.ش. طول كشيد شهرهاى اين سامان را گرفتار قحط و پريشانى ساخت ولى اين مبارزه ها و قربانى ها آزادى را حفظ كرد. پس از استقرار مشروطيت آذربايجان از مصائب نياسود بعداز چند صباحى باز درگير غائله هاى بيشمارى گرديد. و قشون روس با بهانه هاى نابجا آذربايجان را اشغال كرد و در عاشوراى 1330ه.ش. فاجعه بزرگى روى داد. آزاديخواهان و بسيارى از علما كه تعداد آنها به 60 نفر مى رسيد بدار آويخته شدند كه مرحوم ثقة السلام يكى از آنها بود در اين هنگام صمد خان شجاع الدوله به حكومت رسيد.
در ۱۳۱۰ه.ش. ادیبالسلطنه مدتی کوتاه وزیر اقتصاد شد. در ۱۳۱۱ه.ش. پس از عزل و بازداشت تیمورتاش که عنوان وزیر دربار منسوخ گردید، به دربار رفت و عملاً وظایف وزیر دربار را انجام میداد و تا سال ۱۳۱۸ه.ش. که جم به وزارت دربار تعیین گردید، در این سمت باقی بود.
ادیبالسلطنه در خلال خدمت در دربار، ریاست سازمان پیشآهنگی را نیز برعهده گرفت. در ۱۳۱۴ه.ش. پس از تشکیل فرهنگستان اول، به نیابت آنجا تعیین گردید.
در ۱۳۱۹ه.ش.ادیبالسلطنه با سمت سفیرکبیر ایران به افغانستان رفت و قریب دوسال در این سمت باقی ماند. پس از بازگشت، به ریاست فرهنگستان رسید.
در بهمن ۱۳۲۱ه.ش. وزیر مشاور کابینه سهیلی شد و در تیرماه ۱۳۲۲ وزارت کشور گرفت ولی فقط مدتی کوتاه در این سمت باقی ماند. در آن سال مجدداً به دربار رفت و به ریاست تشریفات منصوب شد. ، وی علاقه زیادی داشت که پسرش منوچهر خان راه اورا ادامه دهد ولی منوچهر علاقهای به سیاست نداشت
ادیبالسلطنه در سال ۱۳۲۸ه.ش. در انتخابات دوره اول سنا، به سناتوری گیلان رسید و در همین سمت در سال ۱۳۳۲ه.ش. در سن ۷۹ سالگی درگذشت و در وصیت نامه خود که فقط ۴ خط بودودر سال ۱۳۱۵ه.ش. نوشته شده بود تاکید کردکه در مقبره خانوادگی در گورستان ابن بابویه تهران به خاک سپرده شود.بروایت برخی اسناد وی فراماسون نیز بوده است.
از آثار وی میتوان به
- آئین نگارش
- خاطرات سفر مهاجرت
- دیوان اشعار عطا
- رساله جان کلام
- آرزوی بشر
- جامعه الحیوانات
- خواهران
- ترجمه تاریخ افغانستان نوشته جمال الدین اسد آبادی از عربی به فارسی
- منظومه سیاست به عربی
اشاره کرد.
چند اثر از ایشان
چنان نباشد خصائص بدنش که هیچ جامه توان دوخت بر تن از سخنش مگربه جامه شناسیم ، کوتنی دارد که محض روح بود ، پای تاسر بدنش ز زیر پیرهنش جامه ها قبا گردید امان اگربدرافتد بدن ز پیرهنش ! پريوشان همه حیران و متفق گشتند که شمع جمع بخوانند و شاه انجمنش پدر که این قد رعنا و روی زیبا دید چرا نخواند از اول ، بلای مرد و زنش ؟ بسوی باغ خرامید روزی ازسرناز جبین به خاك نهادند سرو و یاسمنش بباغ حسن زهر گونه میوه داد ، اوگل مگر گیاه محبت که نیست درچمنش بلای جان بود آن غمزۂ دلاویزش کمند دل بود آن طره شکن شکنش بلب رسید مرا جان و عاقبت نگذاشت که بوسه ای بستانم از آن لب و دهنش هنوز ، نقش ضمیر « « عطا » ست صورت عشق که مرده باشد و پوشیده بر بدن ، کفنش **************************** در گر ، شود گشوده به بیگانه ، بسته به مرغ اربه بام غیرپرد ، پرشکسته به پیوند اگر به سوی تونبود ، بریده باد پیمان اگر به عهد تو نبود گسسته به هر سر که دردر یار ندارد به پای دار هر دل که سوز عشق در آن نیست ، خسته به زلف تو ، پیچ پیچ وشکن درشکن خوش است زیرا بنفشه هرچه بود ، دسته دسته به ************************ چشمی که جز تو بیند ، بهتر که بسته باشد روزی که بی تو باشم ، بس ناخجسته باشد بخت نگون عاشق ، آنوقت سر بلند است کز بهر قتل معشوق ، شمشیر ، بسته باشد گوئی که ازچه ریزد ، خون دلم زدیده ؟ از شیشه چون نریزد ، می چون شکسته باشد ؟ آخر بمن نگاهی ، جانا که یك نگاهت داروی درد رنجور ، درمان خسته باشد از خون چون منی ، کی ، هرگز دریغش آید ؟ با خون يك جهانی ، دستی که شسته باشد مرغ دل من ایدوست ، منشست جز به بامت سنگش مزن ، مپران ، هل ، تا نشسته باشد در راه عشق ایدل ، آنگه رسی به مقصود کزنید ماسوی اله ، یکباره رسته باشد باور مکن که گردد ، عهد « عطا » شکسته گررشته دو عالم ، ازهم گسسته باشد
منابع:
غ.م۳۷۵
گ.ف۳۲۳
معین ۸۰۲
بزرگ(۹)سه ۷۲۷
مشار(۲)۷۵۵
صفوت۱۳۷
بریعی(۱)۱۶۶
خلخالی(۱)۲۵۵
اسحاق۲۵۷
خورشید۹۹
یاسمی ۷۳
ت.دح۳۳