محمد علی صدرائی نجفی اشکوری

حاجی میر محمد علی نجفی صدرائی اشکوری ، فرزند عالم ربانی حاجی سید موسی اشکوری به سال ۱۳۹۲ شمسی در نجف تولد یافت . تحصیلات ابتدایی را در زادگاه و تحصیلات عالی را در قم گذرانید و با استفاده از محاضر درس مراجع تقلید : اجازه نامه اجتهاد دریافت داشت . شرح احوالش در تاریخ قم تأليف حاجی شیخ محمد رازی به تفصیل منعکس شده است . خطیبی بود نغز گفتار و شاعری مدیحه سرای ائمه اطهار ، صدرائی تخلص می کرد و به زبان عربی کاملا تسلط داشت . سالها پیش روزنامه « طلوع اسلام » را به منظور تبلیغ و ترویج مذهب جعفری در رشت تأسیس نمود . مندرجات روزنامه کلا حاوی مقالات و اشعار مذهبی بود که اغلب اشعارش را خود سروده کتاب « شرح زندگانی امام اول شیعیان » از تألیفات جالب او است . و  تصنیفات دیگری به نام « حقایق اسلام » ، « پرتو حق » ، « معارف اسلام » ، « وقایع عاشورا » ، و « فلسفه نهضت حسینی » دارد . « تفسیر قرآن مجید » ، و « پاسخ به پرسشهای دینی » متأسفانه طبع و نشر نیافت . سخنرانیهای دینی اش در چهار جلد و جلد اول دیوان شعرش به نام « گلزار احمدی » درشهریور ۵۲ منتشر شد . ایشان مردی بودند مقید به اخلاق و معنویات و در دوستی استوار ، با وجودی که اشعار فراوانی در مناقب اهل بیت سروده بود دعوی شاعری نداشت محدثی بود مبلغ دین اسلام و مفسری بود مروج مذهب جعفری که تمامی قصاید و سروده هایش در همان زمینه رنگ داشت .وی در سال ۱۳۵۳ شمسی چشم از جان فرو بست.

چند اثر از ایشان

  
 در کائنات ، خالق ارض و سما یکی است
  در ممکنات ، واجب بی منتها یکی است 
 رزاق وفیض بخش ، به هرمکن الوجود
  ستار عیب و مالک روز جزا یکی است
  از مام ، مهربانتر و از خلق ، بی نیاز
  فریادرس به خلق گه ابتلا یکی است
 بخشنده رئوف و خداوند مهربان 
 معبود كل وحافظ ما از بلا یکی است
  او مالک الملوک بود ، روز رستخیز
  در روز حشر ، حاکم بی اعتنا یكی است 
 ذرات ما که جمله پراکنده میشوند
  گردآورنده همه در آن سرایکی است
  غفار و جرم پوش و خطا بخش و خیرخواه 
 بنده نواز و زودگذر از خطا یكی است
 بخشد گناه  مجرم و لطف عمیم او
  شامل شود به حالت شاه و گدا یکی است 
 دوزخ برد و یا که به جنت ، به دست اوست
  زان سر خوشم که رب سریع الرضا یکی است
  آن دادگر خدای کریم و بزرگوار
  قیوم وحي وصانع وفوق القوا یکی است
  بی کفر و بی نظیر و وحید است و بی شریک
 مر کائنات را همه نور و ضیا یکی است
  صدرائی از صمیم دل و صدق اعتقاد
 گوید که واحد وصمد و دلربا یکی است
  
  
 ***************
 
  
  
 رو کرد یار بر من و اما وفا نکرد 
 گرچه وفا نکرد ولیکن جفا نکرد 
 رخ را گشود و برد ، دلم را بيك نگاه 
 قصد شکار داشت که تیری رها نکرد 
  افکنده بود زلف سیه بر رخی چو ماه
  گیسوفشانده بر رخ و ما را صدا نکرد
 گفتم گرفته ای تو زمن بوسه ای به وام 
 کم دیده ایم آنکه به قرضش ادا نکرد
 خندید وعشوه کرد و برقصید و ناز کرد
  آنرا که بود مطلب و مقصود ما نکرد 
  در حیرتم که دلبرشیرین ما ، چرا
  سرکش شدست ویاد از آن روزها نکرد 
  صدرائیا ، تو بگذر از آن یاربیوفا
  یاری دگرگزین ، بجهنم وفا نکرد ؟
  
  
  *****************

  
  
 گویند روزگار خوش وکار خوشتر است 
 مارا ، رضای حضرت دادار خوشتر است
  گرسالك طریقی وگرخود دلیل راه 
 مارا دلیل حیدر کرارخوشتر است
  درروز حشر ، هر که شفیعی طلب کند 
 مارا ، شفيع ، احمد مختارخوشتر است
  نبود علاقه ام بجهان و جهانیان 
 دلبستگی ما ، به ده وچارخوشتر است 
 هرگز وفانکرد به آزادگان فلك 
 يك پشت پا ، به دنییِ غدّار خوشتر است 
 صدق و صفا وعدل و مروت ، زیاد رفت
  دیداریار ، درهمه اطوار خوشتر است
  صدرائیا  تواهل دلی ، بد دلی مکن
  درراه دوست ، سر بسرِ دار خوشتر است

منابع:

غ.م ۳۲۴

گ.ف۲۷۹