محمد هادی مولوی ( وفا علیشاه )

صوفى، نویسنده و شاعر، متخلص به مولوى. ملقب به وفا علیشاه. در سال ۱۲۲۹ در پاكنار رشت به دنیا آمد. وى از مریدان صفى علیشاه بود و چنان در سیر و سلوك ترقى نمود كه به مقام شیخى این سلسله رسید. در رشت مدرسه‏ى اخوت را تأسیس كرد كه بعدها در اختیار وزارت فرهنگ قرار گرفت. او سفرى نیز به هندوستان كرد و با مشایخ صوفیه دیدار نمود. مولوى پس از فوت صفى علیشاه با جانشین او، میرزا على خان ظهیرالدوله صفا علیشاه، مأنوس و به تهران فراخوانده شد و از میرزا محمود خان نایینى و صفا علیشاه اجازه ارشاد گرفت. مولوى بر طریقت نعمت‏اللهى بود و اشعارش بیشتر جنبه عرفانى داشت. وى عاقبت در تهران و بسال ۱۲۹۷ درگذشت و در قبرستان ظهیرالدوله به خاك سپرده شد. از آثارش: «عالم و آدم»، شعر؛ كتاب «صفوت»؛ «دیوان» شعر.

چند اثر از ایشان

 هر که در میکده ، دستش به می وجام رسید 
 آنچه دل خواست از آغاز به انجام رسید
 ساکنان در میخانه عشق ابدی
 کارشان ازرخ معشوقه به اتمام رسید
  ای خرابات نشینان فنا ! برخیزید
 کاروانان بقا بخشی ایام رسید
 غم و محنت بسر آمد ، دم شادی بنواخت
 دولت وعزت واقبال ، بهنگام رسید !
  ننگ و بدنامی وبیدادگریهای رقیب
 همه رفتند وزره ، قاصد خوشکام رسید
  هجرو آوارگی و دوری ایام فراق 
 همه بگذشت وگه وصل دلارام رسید
 عنبر ومشك بپاشند درایوان دماغ 
 گاه پیچ وخم زلفین سیه فام رسید 
 طرحی انداخت میان گل و بلبل ، ایام 
 هردم از باد سحر ، بوسه و پیغام رسید 
 « مولوی » آنچه دلت خواست بخواه از این باغ 
 فصل عیش و طرب وعشق گل اندام رسید
  
  ****************
  
 من که عمری بهمه جور و جفا ساخته ام
  گفتم البته ، دل دوست ، رضا ساخته ام 
 عمرم آمد بسر ، آن عمر نیامد بسرم
  تابپرسد که بدین عمر ، چرا ساخته ام ؟
 سوختم شب همه شب ز آتش دل ، تابسحر 
 روز ، با آب غم عشق و ، ولا ساخته ام
  جست اسکندر اگردرظلمات آب حیات
  تشنه لب من ، به لب بحر بقا ساخته ام
  خلق ، با مروه وزمزم ، سر سازش دارند
  من درانوار جمالش به صفا ساخته ام 
 همه بافكر رخ تازه جوانان شادند
  من به فکر رخ پیر فقرا ساخته ام 
 ز آسمان تا به زمین ، ذکر توام ، جاها ساخت
  زین سبب با همه کس ، در همه جا ساخته ام
  هرکه نومید شد از حق ، به خطا خواهد ساخت
  من به امید عطایای خدا ساخته ام
  دهراز آن راه ، نسازد بکسی ، چون فانيست 
 من هم از این ره فانی ، به فنا ساخته ام
 چون وفا ، دردل سیمرغ جهان ، پنهان بود
  من بیدل ، بهمان نام « وفا » ساخته ام !
  « مولوی » نوری ، چون ساخته با نقاشی 
 نقش نور دلش از آب طلا ساخته ام 

منابع:

کتابخانه مجازی راسخون

غ.م۵۷۱

صحبت شفاهی با خانقاه نعمت الهی رشت(اسفند ۱۳۹۹)